سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ما به اندازه هم سهم ز دریا بردیم

خوش به حال من ودریا و غروب و خورشید
و چه بی ذوق جهانی که مرا با تو ندید
رشته ای جنس همان رشته که بر گردن توست
چه سروقت مرا هم به سر وعده کشید
به کف و ماسه که نایابترین مرجان ها
تپش تبزده نبض مرا می فهمید
آسمان روشنی اش را همه بر چشم تو داد
مثل خورشید که خود را به دل من بخشید
ما به اندازه هم سهم ز دریا بردیم
هیچکس مثل تو ومن به تفاهم نرسید
خواستی شعر بخوانم دهنم شیرین شد
ماه طعم غزلم را ز نگاه تو چشید
منکه حتی پی پژواک خودم می گردم
آخرین زمزمه ام را همه شهر شن


   مدیر وبلاگ
گپ دوستانه
دست نوشته - دل نوشته - هر چی که آدم رو آروم می کنه که سالمم باشه
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :11
بازدید دیروز :4
کل بازدید : 10331
کل یاداشته ها : 16


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ